مجله ادبی - هنری شهپر سیمرغ

مجله اینترنتی کارشناسان ارشدرشته زبان و ادبیات فارسی ورودی بهمن88دانشگاه آزاداسلامی جیرفت

مجله ادبی - هنری شهپر سیمرغ

مجله اینترنتی کارشناسان ارشدرشته زبان و ادبیات فارسی ورودی بهمن88دانشگاه آزاداسلامی جیرفت

حکایتی از قابوسنامه و معادل آن در دیوان خواجوی کرمانی

شنیدم که به روزگار خسرو، اندر وقت وزارت بزرجمهر حکیم ،رسولى آمد از روم. خسرو بنشست چنانکه رسم ملوک عجم بود و رسول را بار داد و مى خواست که بارنامه کند که مرا وزیر داناست. در پیش رسول با وزیر گفت: اى فلان،همه چیزها که در عالم است تو دانى؟ بزرجمهر گفت:من ندانم اى خدایگان جهان. خسرو از آن سخن طیره شد و از رسول خجل گشت.پرسید که پس همه چیز که داند؟بزرجمهر گفت: همه چیز همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. 

 کیکاووس بن اسکندر،قابوس نامه 

 نظیر: 

 اهل خرد گر چه درین ره بسند              در همه چیزی نه به تنها رسند

جمله همه راه بدین پی برند               ورنه ازاین باغچه گل کی برند؟

هر چه در آفاق ز خیر و ز شر                 هر که در آفاق،شناسد مگر؟

سفره حکمت نه به یک جا نهند              تحفه دانش نه به یک تن دهند

اهل معانی که سخن پرورند                  هر یک از این گنج نصیبی برند

عقل در این ره همه دانی ندید                او همه دانست که عقل آفرید

هر شجری را ثمری داده اند                    هر صدفی را گهری داده اند

  خواجوی کرمانی،دیوان  

خواب شیرین

روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام
بسکه خود را در دل آیینه غمگین دیده ام
مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید
گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام
آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد
حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟
آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند
یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام
بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود
ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام.