"ماهيگيري در روستاي رمين" مجله مرکز مردم شناسی ایران دوره 15، شماره 179 (شهريور 1356)

 

   بقلم محمد علی احمدیان  

 خلاصه: موقعيت جغرافيائي،‌شرايط طبيعي، جمعيت، روستاي رمين

ـ مختصري بر چگونگي ساختن قايق و بحركت در آوردن آ" (باپارو، موتور،‌بادبان) ـ انواع ماهيهاي صيدشده در "رمين" و قيمت آنها ـ تاثير صيدماهي در زندگي اهالي ازنظر نوع معيشت و فعاليت، ابزار و فنون، دادوستد، مسكن. اگر ‹‹ ازچاه بهار›› در خط ساحلي درياي عمان به سوي مشرق حركت كنيم، پس از پانزده كيلومتر به مشتي خانه ي ساكت و آدم هايي صبور برمي خوريم كه نه تنها با بيگانگان بلكه با خودشان جز به ضرورت سخن نمي گويند. اينجا روستاي رمين (Ramin)  است با عرض شمالي 18 – 25 و طول شرقي 40-60 از بخش دشتياري شهرستان چاه بهار.كساني كه در فاصله ي صبح تا غروب آفتاب به اين روستا سفر مي كنند، جز يكي دو پير از كار افتاده و ناتوان، مردني نمي يابند مگر به هنگام غروب آفتاب كه هر كدام با كوله باري از ماهي، از پس تپه هايي كه درياي عمان را از چشم روستائيان پنهان داشته است ظاهر مي شوند و قبل از آنكه به فكر استراحت باشند وسايل صيد فردا را تدراك مي بينند. زنان و كودكان ‹‹ رميني›› بنزدكي غروب چشم به راه مي دوزند اما اگر تأخيري حاصل شود و حتي دو سه روز هم بگذرد واز ماهيگيران خبري نيايد نگران نمي شوند چرا كه مي داند اين صيادان مغرور دست ندارند با دست خالي به خانه بازگردند.كم آبي از دير باز كشاورزي را در اين منطقه با مشكلي بزرگ مواجه ساخته است. از مقايسه ي درجه حرارت متوسط ساليانه ي اين منطقه كه 25 درجه سانتيگراد است با ميزان ريزش باران كه رقمي معادل 8 سانتيمتر در سال است روشن مي شود كه كشت و كار جز به صورت ديمي امكان پذير نيست. بهمين دليل هم در حال حاضر مجموع زمينهاي زراعتي اين روستا كه در آن مختصري گندم و جو و ذرت وماش و ارزن ديمي كشت ميشود از هفت هكتار تجاوز نمي كند، بعلاوه بسيار اتفاق ميافتد كه قبل از برداشت محصول ريزشهاي تند و ناگهاني به صورت سيلابهاي شديد و ويرانگر، همه ي زحمات كشتكاران را به يغما مي برد. دامداري نيز به علت كمبود ريزيش باران وضعف پوشش گياهي منطقه، شرايطي همسنگ زراعت دارد. به غير از تعدادي بزكه به جرم قناعتشان به اين منطقه ي كم غذا تبعيد شده اند و خوراك روزانه ي خود را به هر زحمت كه هست از حول و حوش روستا بدست مي آورند، پرورش ساير دامها مستلزم تهيه ي خوراك آماده است و مقرون به صرفه نيست. در گير ودار چنين مشكلاتي، صداي مهربان دريا از فاصله ي دو كيلومتري، اهالي ‹‹رمين›› را به سوي خود خواند و روستائيان سرخورده از زمين به دنبال يافتن معيشتي مناسب، چشم به دريا دوختند. شكي نيست كه در اين راه، وجود بندر چاه بهار به عنوان مركزي براي كسب تجارت لازم و تهيه ي ابزار صيد ماهي و نيز به مثابه ي بازاري براي فروش ماهي، از اهميت فراواني برخوردار بوده است.هم اكنون روستاي ‹‹ رمين›› 135 نفر جمعيت دارد كه تماما" بلوچند واز مذهب تسنن پيروي دارند. رهبران مذهبي خود را ‹‹ مولوي›› مي نامند و علاوه بر حل مشكلات ديني براي رسيدگي به شكايات و حل اختلافات به آنان مراجعه مي كنند.ماهيگيري و انجام كارهاي مربوط به آن – مثل مرمت قايق و تعمير تور و فروش ماهي – ويژه ي مردان است وبقيه ي امور زندگي به وسيله ي زنان صورت مي گيرد. غير از پنج نفر از مردان كار آمد كه به كشاورزي اشتغال دارند، بقيه ماهيگيرند، هر سه چهار نفر به اشتراك قايقي خريده اند و در مخارج و در آمد شريكند. دو سه ساعت پس از نميه شب، سوار بر قايق به دل دريا مي تازند و به هنگام غروب، به مدخل دره ي دريازده ي كوچكي كه مقر دائمي آنهاست باز مي گردند و قايق ها را با كمال احتياط از آب خارج مي كنند. شايد به قايق بيش از خودشان توجه دارند زيرا قايق تنها وسيله اي ارتزاق آنها و نسبتا" گرانست. بهاي هر قايق – به تفاوت حجم و جنس – از بيست تا شصت هزار ريال متفاوت است. طول متوسط هر كدام هفت متر و عرض متوسط يك متر و نيم است ولي به هر حال صرفنظر از اندازه و قيمت همه يآنها هوري (Huri)  يا اوري(Uri) ناميده مي شود. قايق را سابقا" از هندوستان مي خريده اند لكن امروز فقط به خريدن چوب مخصوص آن بنام ‹‹ گال›› (Gal) – كه حدودا" شصت سال دوام دارد – اكتفا مي كنند و با كمك نجاران چاه بهاري، در همان ساحل دست به كار ساختن مي شوند. فن قايق سازي خود بحث مفصلي است كه در اين مختصر نمي گنجد ولي همين قدر بايد گفت در ساختن قايق فنون بسيار دقيقي رعايت مي شود از جمله حفظ تعادل و جفت وجور كردن تخته ها به طريقي كه هيچگونه منفذي براي ورود آب باقي نماند. در ساختن قايق ضرورتا" جائي براي نشستن و فضايي به عنوان انباري و اجزائي جهت چادر و پارو و موتور و غيره تعبيه مي شود. براي سالم نگهداشتن چوب قايق نيز نكاتي معمول است از جمله ماليدن روغن جگر كوسه ماهي به بدنه ي قايق هر چند روز يك بار از خارج و هر ماه يك بار از داخل. سابقا" قايق ها را صرفا" با پارو، يا به كمك چادر به حركت مي آوردند وامروزه با وجود آنكه استفاده از موتورهاي انفجاري كه در گويش محلي مكينه (Makine) ناميده مي شود رايج گرديده است معهذا هنوز پارو و چادر، اعتبار گذشته را محفوظ داشته اند. پاروهاي متداول كه طولشان از 5/3 – 5/2 متر تجاوز نمي كند از دو قسمت تشكيل شده اند:

 1-   دسته، كه از چوبي ميان تهي به نام پلمن (Pelmen) درست مي شود.

 2-   چپگ (Cappag) كه همان سر پهن پاروست و از تنه درخت مي سازندش (طرح شماره يك). وقتي مي خواهند پارو بزنند، دسته ي آنرا به زائده هاي چوبي بيست سانتيمتري – كه در دو طرف قايق تعبيه شده – مي بندند. اين زائده ها ‹‹ ايستينگ›› (Isting) نام دارد و براي جلوگيري از سائيدگي قسمتي از دسته پارو كه با آن تماس مي يابد، دو تكه پلمن بيست سانتيمتري (چپلا Capalâ) كه با دو برش طولي به دو نيم شده است، دور دسته پارو مي بندند و با رشته هايي بنام بنديگ (Banding) محكمش مي كنند . عليرغم پارو كه هنوز كم و بيش مورد نياز است، چادر تقريبا" روي به فراموشي دارد زيرا برپا كردنش دشوار و حمل ونقل آن دست و پاگير است معهذا هنوز گاه وبيگاه درسواحل اين روستا ميتوان قايقهايي را يافت كه با پرچمهاي سفيد برافراشته، هيبتي خاص يافته اند. براي بر پا كردن چادر كه در گويش محلي چادر (Câder)  ناميده مي شود، ابتدا در وسط قايق چوبي به بلندي 4-3 متر به طول عمودي كار مي گذارند.اين چوب كه 13- 12 سانتيمتر ضخامت دارد و در محل به آن  داور (Dâwr)ميگويند، از بالا سوراخي در خود طناب دارد و از پائين پاي به سوارخي ديگر به نام تنگ (Tong) مي كند. ساختمان چادر عبارتست از مثلثي پارچه اي كه يكي از اضلاع جانبي اش به پلمن بسته است. هر چه از پايه ي اين چوب، سبك كه 8 –7 متر درازا دارد به نوك آن نزديك شويم، ضخامتش كاهش مي يابد و از 15 تا 5 سانتيمتر تغيير مي كند. هنج (Hang) نام طنابي است كه از سوراخ بالاي ‹‹داور›› ميگذرد و آنرا به چوب چادر مي بندد و سپس اين هر دو را به چوبي كه كانگ (Kânag) نام دارد محكم مي كند (طرح شماره سه). ازآنجا كه سنگيني چادر به يك سمت قايق متمايل مي شود، براي حفظ تعادل، چوب ضخيم و سنگيني را به قطر 30 سانتيمتر و طول چهار متر (پره يي Paraii) در جهت عرضي به نحوي سوار مي كنند كه سنگيني اش در جهت مخالفت چادر قرار گيرد. تور ماهيگيري را كه درگويش محلي دام (Dâm) ناميده مي شود از نخي ابريشمي (ريشوم Risum) مي بافن و به تفاوت جنس و حجم از 3000 تا 10000 ريال ارزش دارد. تور يكي ازاركان بناي معيشت ماهيگيري به شمار مي رود و از اهميت فراواني برخوردار است. زن و مرد – ولي غالبا" مردان – در بافتن وتعمير تور مهارت دارند و به هنگام فراغت به مرمت آنها مي پردازند. طنابي كه دهانه ي تور را كنترل مي كند پال (Pâl) ناميده مي شود. با كشيدن پال، دهانة تور بسته و راه فرار بر ماهيهاي صيد شده مسدود مي گردد. براي آنكه تور در آب فرو نرود، چوب پنبه هاي كوچكي به نام بوچ (Buc) به دهانه ي آن مي بندند و هرگاه كه لامز باشد تكه هاي كوچكي از تخته (كرتKarat) نيز بر آن مي افزايند. در سالهاي اخير استفاده از بوبر (Buber) هم رايج شده است. بوبر، توپ كوئوچوئي تقريبا" بزرگي است به قطر 25 سانتيمتر كه به تور بسته مي شود و چون از اكسيژن پر شده است روي آب شناور مانده، محل آنرا نشان مي دهد. پس از تخليه ي ماهيهاي صيد شده، تور را با نهايت دقت جمع كرده، روي چارچوبه هاي كوتاهي كه نزديك ساحل ساخته اند مي گسترانند تا خشك شود. از جمله وسايلي كه صيادان هميشه به همراه دارند ابزار نان پزي است چرا كه غالبا" زمان صيد طولاني مي شود و ادامه ي تلاش بي وقفه ي آنان را رمقي لازم است.اين ابزار عبارتند از منقلي فلزي به نام سارگ (Sârg) براي آتش افروختن وصفحه اي فلزي (تين Tin)  به ضخامت 4- 3 ميليمتر براي سرخ كردن خمير نان. خمير را با ميله ي چوبي كوتاهي كه دار (Dâr) ناميده مي شود پهن مي كنند و سپس روي ‹‹تين›› كه با روغن چرب شده است مي گذراند تا خوب سرخ شود. بدين ترتيب از آرد گندم و جو و ذرت ناني خوش مزه و مقوي بنام نگن (Nagan) به دست مي آيد كه خوراك دائمي ماهيگيران به هنگام صيد است .فصل صيد ماهي به بهار و پائيز و زمستان محدود مي شود. طوفانهاي شديد دريائي در فصل تابستان مانع از صيد است. به قول خودشان دريا در اين هنگام مست مي شود و صيادان ناگزير براي تأمين معاش به چاه بهار روي مي آورند و به انجام كارهاي ساده مثل عملگي و كارگري مي پردازند. جدول زير انواع ماهيهاي صيد شده را در اين روستا با ذكر فصل صيد و به تفكيك قيمت فروش درروستا وشهر چاه بهار نشان مي دهد: 

انواع ماهيهاي صيد شده در روستاي رمين ؛ نوع ماهي-بهاي واحد بريال در  روستا و شهر و فصل صيد

 سرخو  sorkhoo  30-50-زمستان 

 كر ker   150-180-بهار و اوائل تابستان

 هامور hamoor  50-70-پائيز و بهار و زمستان

 سنگسر sangsar  15-25-پائيز و بهار و زمستان

سولي sooli  35-50-زمستان و بهار

 پتر  pat tar  50-70-زمستان

 سونام soonaam  50-70-زمستان

 گيدير gedir  35-50-زمستان و بهار

 شونگ shong   10-20-زمستان و بهار

 كورس-  10-20-زمستان و پائيز و بهار

 گلو (گربه ماهی ) gal loo  4-10-زمستان و پائيز و بهار

 ساروم يا سليماني sarom  15-20-زمستان و پائيز

 شير-120-150-زمستان و بهار و پائيز

 علاوه بر انواع ماهيهاي مذكور، گاه و بيگاه يك دو ‹‹ شاه ميگو›› نيز صيد مي كنند وبه بيست يا سي ريال مي فروشند. ماهيهاي صيد شده را به هنگام غروب آفتاب به ساحل مي آورند و درهمانجا به فروش مي رسانند. قيمت ها نه براساس عرضه و تقاضا بلكه به وسيله ي مشترياني كه از چاه بهار آمده اند تعيين مي شود و صيادان كه حمل ماهي به چاه بهار برايشان مقدور نيست، ناگزير به اين وضع تن مي دهند. بعضي از ماهيها را كه مورد پسند شهريان نيست، در همان ساحل از امعاء و احشاء خالي مي كنند و پس از نمك سود كردن، درون انبارهاي ساحلي (كد Kod يا اوتاگ Utâg) ذخيره كرده، بتدريج مورد استفاده قرار مي دهند.معشيت مبتني بر صيد ماهي در سايه ي تحميل شكل خاصي از نوع معيشت، بعنوان عامل تعيين كننده، ابزار و فنون، حركت و فعاليت، ساعات آمد و شد، برنامه ي خواب و خوراك، شكل داد و ستد، تيپ مسكن و بسياري مسايل ديگر را تحت تأثير قرار داده است. گوشت ماهي يكي از اركان عمده خوراك را تشكيل مي دهد و با آن غذاهاي متنوعي مثل ‹‹ آب ماهي›› كه جوشانده ي ماهي است و ‹‹بته ماهي›› (Batte – Mâhi) كه مخلوطي از برنج وماهي و ادويه تند است، درست مي كنند. عمده ترين انواع ماهي كه بيشتر به مصرف خوراك اهالي مي رسد عبارتست از ماهي سرخو (Sorxu)، شير و كولي (Kuli). براي آنكه برنامه خواب و بيداري با برنامه ماهيگيري منطبق شود كمي بعد از غروب آفتاب به خواب مي روند و پيش از طلوع فجر برخاسته، راهي دريا مي شوند. لزوم خريد ابزار صيد از هندوستان (مثل چوب گال Gâl براي ساختن قايق و چوب پلمن براي ساختن پارو و بادبان، و ريشوم براي بافتن تور) و نيز ضرورت فروش دم و گوشت نمك سوده ي كوسه ماهي به اين كشورها پاي دلالان متعددي را به اين روستا باز كرده است. از سويي هم فروش ماهي تازه، عده اي را همه روزه – به استثناي فصل تابستان – از چاه بهار به اين ناحيه مي كشاند. فروش ماهي كه ضرورتا" در برابر پول نقد صورت ميگيرد، قدرت خردي روستائيان را افزايش مي دهد و براي خرج كردن اين وجوه هر چند يك بار راهي چاه بهار مي شوند در حاليكه روستائياني كه اساس معيشت آنها بر مبناي كشاورزي استوار است تا اين حد با چاه بهار رابطه ندارند، يعني نه چاه بهاري ها به آن اندازه كه به ‹‹رمين›› مي روند، گذارشان به روستاهاي ديگر مي افتد و نه روستائيان كشاورز كه پول نقش چنداني در زندگيشان ندارد اجبار مي يابند كه باندازه ي‹‹ رميني››ها به چاه بهار مراجعه داشته باشند. معيشت مبتني بر صيد، به ضرورت انبار كردن ماهي و نگهداري از وسايل صيد، شكل خاصي از مسكن را هم در ساحل دريا موجب شده است كه از مساكن روستا كاملا" متفاوت است. در روستاي ‹‹رمين›› دو نوع مسكن وجود دارد، يكي كاپر (Kâpar) هايي كه استخوان بندي چوبي و پوششي حصيري دارند و ديگر اطاقهاي خشت و گلي به نام ‹‹ بان›› (Bân) با سقفي از چوب و حصير و گل كه بر سكويي از سنگ مستقر شده اند (تصوير شماره دو) در حاليكه درساحل ديرا بناهايي با كيفيت ديگر شكل گرفته است مثل سايه بانهايي وسيع با پايه هاي چوبي و سقفي از حصير كه براي حفاظت قايق ها از تابش شديد آفتاب ساخته شده است و ابنارهايي از سنگ و چوب بنام كد (Kod) يا اوتاگ (Utâg)كه ماهي و ابزار صيد را در آنها انبار مي كنند . اين انبارها معمولا" در گودالهاي ساحلي ساخته مي شوند و يا به يك بريدگي طبيعي تكيه دارند. در ساختن آنها هيچگونه دقتي به خرج نمی دهند.مقداری سنگ را بدون ترتیب روی هم می چینند و سپس با چوب و حصیر روی آن را می پوشانندبدين ترتيب اطاقك كم دوامي مي سازند كه درز و سوراخ فراواني دارد با دري كه قفل و بستي درستي در آن به چشم نمي خورد. به نظر مي رسد پيش از آنكه ناامني آنانرا به ساختن اين انبارهاي ساحل واداشته باشد اينجاد سرپناهي را در برابر تابش شديدآفتاب منظور داشته اند. بدين ترتيب، صيد ماهي در اين روستا تنها به عنوان يك فعاليت ساده تلقي نمي شود وهر چه بيشتر جستجو كنيم نشانه هاي فراوان تري از اثرات اين نوع معيشت خاص را، در تار و پود زندگي روستائيان وروابط اجتماعي و اقتصادي آنها مي يابيم كه در خور مطالعه اي دقيق و همه جانبه است.

‹‹پاورقي ها››

1-    طبق شمارش نگارنده در زمستان 1353.

2-    در گويش بلوچي حرفي است كه ميان ‹‹ ر›› و ‹‹ ل›› تلفظ مي شود مثل حرف سوم كلمه ي ‹‹ هوري››.

3-   اين واژه را كه معرب ماشين (Machine) است، بدون ترديد از اعراب حواشي خليج فارس گرفته اند.

 

 

 

با کتاب روی آب

 

انگار همه چیز دست در دست هم داده بودند تا کتابخانه روستای رمین راه بیافتد. تعداد زیادی کتاب در قفسه های کتابخانه شخصی ام بی استفاده بودند. یعنی اینکه از زمانی که علاقه به جمع آوری کتاب کرده بودم ، این کتابها در خانه ام جا خوش کرده بودند. آنها را از روزگار نوجوانی با هزار جور سختی وزحمت بدست آورده بودم . شاید یکی از دلایل که خوب آنهارا نگهداری کرده بودم همین باشد. سال 1384 احساس کردم تعداد کتابهایی که در قفسه کتابهایم بی استفاده مانده اند در حدی هست که تعداد دانش آموزان یک مدرسه را خوشحال کنند. تصمیم گرفتم همه آنها رااز قفسه ها بردارم وبه بچه های مدرسه روستا هدیه کنم ، یعنی اینکه به هر دانش آموز، یکی دو کتاب هدیه بدهم.

کار تفکیک را شروع کردم.یکی - دو روز طول کشید تا کتابهای بدون استفاده موجود در کتابخانه شخصی ام از روی قفسه ها خارج شدند. تعداد آنها بیش از 400 جلد بود. تصمیمم از اهداء جلد ؛ جلد آنها به دانش آموزان مدرسه عوض شد. تصمیمی تازه افکارم را به خود مشغول ساخت. این بار تصمیم بر این شد کتابها را به مدرسه تحویل دهم تا برای بچه های مدرسه کتابخانه ای کوچک راه اندازی شود  واین کتابها به صورت چرخشی ، از دست دانش آموزی ، به دست دانش آموز دیگری برسد. برای بازدید وکنرل محیط به مدارس روستا مراجعه کردم بچه های مشتاق به کتاب خیلی زود دور وبرم حلقه زدند و اشتیاق خود را به من نشان دادند.

خوشحال ، با مدیر یکی از مدارس  به مشورت نشستم .برخوردسرد مدیر مدرسه بد جور ذوقم را آزرد.یاد بچه هایی که آن همه شوق کتاب خواندن داشتند و برخورد مدیری که خود را اینگونه به من نشان داد  لحظه ای ذهنم را آاشفت .قید راه اندازی کتابخانه در مدارس را زدم اما اشتیاق پرشور بچه های مشتاق کتاب لحظه ای دهنم را آرام نمی گداشت.

 

این بار تصمیم گرفتم بخشی از خانه شخصی ام را برای بچه هایی که کتاب خوان وکتاب دوست هستند اختصاص دهم.اتاقی را برای این کار در نظر گرفتم.همسرم که مشوق همیشگی من در کارهای فرهنگی بوده است ، این بار هم به یاری ام شتافت ؛ با کمک او اتاق را آماده کردیم . قفسه ای که می توانست کتابهای کتابخانه را در خود جای دهد تهیه کردیم.استارت کار زده شد خیلی زود اطلاع رسانی صورت گرفت از روز دوم که کتابخانه فعالیت خود را آغاز کرده بود جنب وجوشی عجیب بین بچه ها در کتابخانه دیدم . یکی کتابی در دستش بود وتصاویر آن را نگاه می کرد. دیگری در گوشه ای از اتاق روی زمین نشسته بود وکتابی را می خواند.  آن دیگری هم کتابی را که از آن خوشش آمده بود به دوستش معرفی می کرد، تعدادی از بچه ها هم فقط کتابها را ورق می زدند. این همه جنب وجوش بچه ها سبب رونق کتابخانه شد. از هفته بعد دانش آموزانی که کتاب اضافه در خانه داشتند به کتابخانه هدیه کردند  وهمه خود را عضوی از کتابخانه می دانستند.این روال حدود یک سال به طول انجامید. سال 1384 همایشی که سازمان یونیسف برای حقوق کودکان برگزار کرده بود شرکت کردم در این همایش با دوستی آشنا شدم که عضو شورای کتاب کودک بود از او دعوت کردم کتابخانه بچه های روستای رمین را ببیند روز بعد گروهی از کسانی که برای همایش آمده بودند  از کتابخانه رمین دیدن کردند وقتی آن همه شور وشوق از بچه های کتابخانه دیدند باورشان نمی شد که هنوز هم در بسیاری از نقاط کتاب دوست خوبی برای بچه ها است .در همین فرصت آقای « مسعود ناصری» که عضو شورای کتاب کودک است ذوق زده به من گفت در آینده ای نزدیک با یکی از نویسندگان کتابهای کودک و نوجوان سفری به روستنای رمین خواهند داشت. این خبر خیلی خوشحالم کرد. روز موعود فرا رسید آفای ناصری به اتفاق « علی گلشن» نویسنده کتابهای علمی  وفرهنگی کودکان با دستی پر از کتاب ولوازم آموزشی خود را به جمع بچه های روستا رساندند. در همان ساعت  اول شروع کردیم وچند روز طول کشید تا همه کتابها ثبت دفتر بشوند. کتابخانه بچه های رمین فرم ورنگ درستی به خود گرفت. کم کم احساس می شد کتابخانه به فضای بیشتری نیاز دارد.جلساتی با اعضاء شورای اسلامی ودهیار روستا گرفتیم. خیلی زود کمر همت بسته شد ودوستان مان در شورا ودهیاری به کمک مان آمدند. زمینی برای این مهم زمینی مشخص شد  خیلی زود کار حصار کشی آن انجام گرفت وقرار شد یک کانکس را  را دهیاری روستا پیگیری کند و آن را در اختیار کتابخانه قرار دهد . هنوز کتابخانه از محیط قبلی به جای جدید انتقال نیافته بود که دوستانی از انجمن حامی برای دیدن مکان های آموزشی به چابهار حضور پیدا کردند ویکی از مکان هایی که مورد بازدید قرار گرفت کتابخانه روستای رمین بود. در این بازدید قول وقرارهای خوبی برای بهتر شدن کتابخانه درمیان گذاشته شد.

...

بعد از سفر چند روزه دوستان انجمن حامی در بلوچستان تعدادی صندلی، قفسه، میز، رایانه و تعدادچند کارتن کتاب برای کتابخانه ارسال شد و کتابخانه با دوستان بیشتری در راه آموزش قدم برداشت.

سالهای 1392 و1393دستهای همکاری بسیاری از دلسوزان روستا بسوی کتابخانه دراز شد . مساعدت و حس دلسوزی و کمک خیر خواهانه حاج مراد آتشخور، صاحب گل آفرین، عباس آفرین، عبدالله بهار و عبدالشکور هوت  سبب شد بر تعداد کتاب های کتابخانه افزوده شود و تعداد آنها در این فضای فرهنگی از 800 جلد به دو برابر  برسد.

نیمه دوم سال 1393 روزهای خوبی برای کتابخانه رمین بود.

   * با آغاز سال تحصیلی 1393-1394  جابجایی کانکسی را که قرار شده بود دهیاری با پیگیری آن را در اختیار کتابخانه قرار دهد به سرانجام رسیده بود و این کانکس به فضای در نظر گرفته شده برای این مهم انتقال داده شده بود وتا اواخر آبانماه کار قفسه بندی ، رنگ آمیزی ، مرمت، کف پوشی با موکت چسبان ، سیم کشی ، تامین کنتور برق ، وریزه کاری های دیگری انجام شد.

 * از آبان 1393 برای شرکت در نخستین جشنواره روستاهای دوستدار کتاب آماده شدیم ... عبدالحکیم بهار بهورز خانه بهداشت ، مسول کتابخانه و کارهای فرهنگی روستا طرحی تنطیم نمود و آن را به دبیرخانه جشنواره ارسال نمودیم در نخستین جشنواره روستاهای دوستدار کتاب طرح این مرکز فرهنگی و هنری در کنار 492 طرح اراِیه شده به رقابت پرداخت ودر سوم اسفند 1394 در کنار 9روستای برگزیده دیگر این جشنواره قرارگرفت و با حضور وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی شخصیت های نام آشنای فرهنگی و هنری ایران اسلامی از آن تجلیل شد . این دستاورد ارزشمند فرهنگی، کارنامه درخشانی برای استان سیستان وبلوچستان ، شهرستان چابهار و از همه مهمتر روستای رمین به شمار می آید.

* انتخاب هیت امناء کتابخانه با این افراد ؛ ( عبدالحکیم بهار، بهورز ومسول کتابخانه - ،حسن یادگارزاده نقاش و مجسمه ساز و رییس انجمن هنرهای تجسمی شهر چابهار و از بومیان روستای رمین، عبدالله بهار خوشنویس و رییس انجمن خوشنویسان شهرستان چابهار و از بومیان روستای رمین – اسحاق پرداخته دهیار روستای رمین – فرانک دیانت بهورز و مدیر امور بانوان کتابخانه ).

 

 

سال 1394 را با برنامه های تازه ای در ترویج فرهنگ کتاب، کتابخوانی و کتابخانه آغاز کردیم.

در بخش کودکان و نوجوانان:

الف : مشارکت کودکان و نوجوانان در معرفی کتابهای موجود در کتابخانه متناسب با گروه های سنی خود در بین هم سن و سالان .

ب : مشارکت کودکان و نوجوانان در جمع بزرگسالان ، در تقویت یادگیری و ساخت انواع اسباب بازی ، عروسک های بومی و سنتی.

ج : مشارکت کودکان و نوجوانان در جمع بزرگسالان در امر احیاءبازی های بومی و منطقه ای که رو به فراموش شدن هستند.( بازیهای و سننی که در خلاقیت های فکری و جسمی کودکان و  نوجوانان نقش دارند)

د : مشارکت کودکان و نوجوانان در برنامه های خاص و در مراسم های ویژه ( روز جهانی کودک، روز ادبیات کودک و نوجوان،و...)

ح : بخش معرفی جغرافیایی  وعلوم اطلاعات بومی روستا وادبیات آن توسط کودکان و نوجوانان و بحث های گروهی در بین همدیگر( کوهها، جنگل، گیاهان، حشرات، خزندگان، پرندگان، دریا، ماهی ها، غذاها، ...قصه ها، افسانه ها،مثل ها، بازی های منطقه ای و محلی و... )

و : معرفی مجلات و نشریات مخصوص کودکانونوجوانان؛{استفاده از مطالب نشریات ، بهره بردن از نشریات قدیمی وفرسوده در تهیه روزنامه دیواری، آشنایی با حفط ونگهداری آرشیونشریات تهیه شده طبق الگویی از آرشیو نشریات کودکان ونوجوانان موجود در کتابخانه در دهه های 60 – 70 – 80 – و 90 شامل ؛ کیهان بچه ها ، سروش نوجوان ، نهال انقلاب ، کودک مسلمان بلوچ ،بچه های دریا ، بچه های ساحل ، همشاگردی، سلام بچه ها ، پوپک ، شاپرک ، پونه ، صدف ، سنجاقک ، سروش خرد سالان ، سروش کودک ، شاهد کودک و نوجوان ، نشریات رشد کودک و نوجوان ،آفتاب و مهتای ،پوپک ، آیش،چشمه ، آلاچیق ،نبات ،بچه های زمین ، آسمانه ، سوره نوجوان باران و... }

و : اجرای طرح تابستانی کتابخانه ؛

1 – روز های شنبه ؛ کتابخوانی و معرفی کتاب.

2 – روزهای دوشنبه ؛ کاردستی،کاشتن گل و گیاه ،و یادگیری ساخت اسباب بازی های بومی.

3 – روزهای چهارشنبه ؛خلاصه نویسی کتابهای مطالعه شده.

4 – پنجشنبه ؛ کتابخوانی، کلاس نقاشی ،انجام بازی های محلی و معرفی کتاب .

ز : بازدید گروهی کودکان و نوجوانان مدارس و مهد کوک از کتابخانه وایجاد انگیزه در آنها با کتاب و کتاخوانی.

در بخش بزرگسالان :

الف : برگزاری برنامه های شعر خوانی وشب های شعر توسط شاعران و هنرمندان بومی، خصوصا هنرمندانی که دارای آثار چاپ شده هستند.

ب : برگزاری کلاس های آموزش مهارت های زندگی و بهداشتی با مشارکت مربیان بهداشتی زن ، بهورزان ومعلمین روستا برای بانوان .

ج : جذب رابطین داوطلب افتخاری و علاقه مند به کارهای فرهنگی از بانوان در ترویج فرهنگ کتابخوانی با مشارکت مربیان در عرصه فرهنگی.

د : مشارکت بانوان توانمد در امر آموزش و ساخت اسباب بازی های بومی به کودکان و نوجوانان.

ح : مشارکت و همکاری بین بخشی ادارات ، ارگانها و نهادهای داخلی با کتابخانه ( شورای اسلامی، دهیاری، آموزش و پرورش ، بهداشت،و...)در بهبودوتقویت برنامه های کتابخانه.

و : به میدان آوردن خیرین و دلسوزان  توانمند به کارهای فرهنگی و دادن مسولیت به آنها در تقویت برنامه ها ( انتخاب هیت امناء قوی از این افراد)

ز : گسترش ترویج فرهنگ کتابخوانی با ابتکار سبد سیار کتاب

توضیح این طرح ابتکاری جدید در کتابخانه رمین:

مشارکت خانه بهداشت و شورای مدیریت بهره برداری بندر ماهیگیری رمیندر اجرای موفق این طرح .

بهورزان خانه بهداشت رمین که جمعیتی قریب به 9000 نفر را خدمات رسانی می کنند در طول هر ماه دو برنامه بادید بصورت خانه به خانه برای بیماریابی و انجام یک سری مراقبت های بهداشتی رادر دست کار دارند در این بازدید که هر 15 رور یک بار انجام می شود 4 الی 5 روز بطول می انجامد و ودر دو نوبت 10 روز کاری در این بازدید ها پشت سر گذاشته می شود . با نوجه به شناختی که بهورزان روستا از جمعیت تحت پوشش خود دارند در هر بار مراقبت تعداد 10 الی 15 سبد کتاب را که هر سبد متشکل از چند عنوان کتاب( داستان ، کودک و نوجوان،علوم تربیتی و...) هست در یک ماه بین خانوارها به گردش در می آید واین کمک بزرگی در ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی دارد.همچنین روزانه دو سبد کتاب در خانه بهداشت جهت استفاده مراجعه کنندگان در خانه بهداشت مورد استفاده قرار می گیرد.

بندر ماهیگیری رمین که بیش از 100  لنج و قایق را مدیریت می کند و مدیر آن عضو هیت امناء کتابخانه هست در توزیع سبد های سیار کتاب نقش موثری ایفا نموده است.هر لنج و قایق که تقریبا 8 الی 9 نفر در آن سفرهای یک ماهه را تجربه می کنند در آبهای آزاد به شکار ماهی می پردازند  درست درآبهایی که نه تلفن همراه در آن جا آنتن می دهد و نه امواج رادیویی از طریق فرستنده ها به گیرندگان آنها خدمات می رسشانند( بعد مسافت و فاصله زیاد از گیرنده ها و فرستنده های رادیویی ) با این تدبیر کتاب و نوشته بهترین سرگرمی برای قشر صیاد و ماهیگیر است تا در فرصت های بیکاری از آن به خوبی استفاده کند . در چرخش سبد های سیار کتاب  تعداد 15 سبد برای سرنشینان  لنج ها و قایق ها یی که سفرهای طولانی مدت دارند در نطر گرفته شده است و خوشبختانه این روند بسیار رضایت بخش است.

 

 

در دومین جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتب روستای رمین چابهارخوش درخشید.

این موفقیت بر مردم کتابدوست و کتابخوان رمین مبارک باد.

محبوبیت عشق

یک لحظه به دور وبری هایتان نگاه کنید و از خودتان بپرسیدآنها درباره عشق چه فکری می کنند،در باره ارتباط دو آدم ،درباره آن تصویرها ونگاه ها که همیشه با خودتان فکرش را می کنید.

این ، می تواند سوژه ای باشد  برای خودش. همین الان ،درمیان دور و بری هایم کسی را می شناسم که می گوید : عشق بی معنی است، اما تپش تند تر قلب وخجالت و کمی رودربایستی را قبول دارد.

ببینید اصلاً در جهان دور و برتان ، آدم های دور و برتان ، کسی هنوز به عشق باور دارد؟

فرزانه اخوت نویسنده کتاب های کودک ونوجوان ، عضو شورای اجرایی فرهنگ نامه های کودکان ونوجوانان و عضو هيأت مديره شورا ی کتاب کودک دیروز با اعضاء کتابخانه کودک ونوجوان روستای رمین دیدار کرد. در فرصت بدست آمده اعضاء کتابخانه از قصه گویی زنده خانم اخوت بهره بردند .این قصه گویی که آشنایی بچه ها با کتاب شاهنامه بصورت نمایش عروسکی بود مورد استقبال قرار گرفت.


یادش بخیر 20 سال پیش


بیست سال پیش ، عصر روز 30 آذر 1372 با دوست عزیز شاعرم سیدهادی حیدری ،

 تنها معلم روستا ، کنار ساحل نشسته بودیم و از بلندترین شب سال حرف می زدیم

 شبی که درراه بود.امواج آرام دریا ، هادی حیدری را به خود آورد تا فی البداهه برای

 یلدا چنین بسراید:


رفت خزان

موسم سرما شد

خانه مان گرم و پر از شور ونشاط

دل مان شاد از این یلدا شد

شبی طولانی و سرد اما...

روزنی پر زامید

از برای قدم فردا شد

موسم برف وقدوم و باران

آمد و در دل من غوغا شد

نور بارید وشبم روشن شد

غصه رفت ودلم از غم وا شد

شب یلدا سخنم شیرین است

گفته مرشد پیرم این است؛

شب یلدا شب بزم است وصفا !

شب یلدا شب لطف است وعطا ! 

شب یلدا 

شب بیداری سرد

شب پایان فراوانی درد...!

کودکان ساده بهار

 

نمی دانم تاکنون به بلوچستان، میان بچه های خوب اینجا آمده ای؟گرمی نفس های او را از نزدیک احساس کرده ای؟...؟

کودک بلوچ،وقتی به او نزدیک می شوی ،با لبخند قشنگ ومهربانی که همیشه بر لب دارد به استقبالت می آید، با سلامی گرم ورودت را به روستایش خوش آمد می گوید.لبخندی که از بوی صمیمیت سرشاراست، تو را به وجد می آورد او نیز انتظاری بیشتر ندارد ارائه لبخندی ساده و صمیمی.   با دریافت لبخند صمیمی ات به معنای اینکه؛ هموطن دوستت دارم، دستش را با دنیایی از راستی ومحبت به سویت دراز می کند. نگاهش تو را به تردید می اندازد: « آیا این همان کودک بلوچ است که در کویر سوزان وخشن زندگی می کند، یا یک مرد مصمم  ومهربان که دستت را رها نمی کند وتو را کشان کشان به خانه اش دعوت می کند.»

 در بلوچستان، میان کودکان ونوجوانان صادق بلوچ غریبه نیستی. از هرکجای این مملکت که آمده باشی؛ تهران، کرمان،اصفهان،خراسان، کردستان، شمال، و...به هر آبادی بلوچستان که گذرت بیفتد با شگفتی می بینی؛بوته گلی بر زمین خشک نمایان است،غنچه لب هایش به احترام تو گشوده شده وسلام می کند.

واژه های تلخ

 
 به یاد « حاج رسول بخش بهار» معروف به « حاج سلیم » که نهم شهریور 1392 با دنیایی از اندوه تنهای مان گذاشت

امروز دلم گرفت.
باز هم به گذشته های ،
نه چندان دور ، برگشتم.
گذشته هایی که مشوقی برای بسیاری از سروده هایم داشتم.
می آمد واز من می خواست
برای صیادان ،
برای دریا
برای ماهی ومرجان،
برای...
برای دل مردم بندر ،
بگویم وبنویسم
...
چه لحظه هایی بود که به خواسته های او فکر می کردم، می نوشتم ومی سرودم. 
چه قدر زود لحظه ها سپری می شوند.
انگار همین دیروز بود که می گفتیم ومی خندیدیم.
15 روز از سفر ابدی اش می گذرد
باز هم دلم هوای سرودن کرده است.
این بار او در کنار واژه های شعرمن نیست
حس می کنم
واژه ها تلخند.
...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لحظه ها بوی نبودن می دهند
طعم تلخ بی تو بودن می دهند
حیف ، نیستی تا ببینی باز هم
واژه ها بوی سرودن می دهند.

« عبدالحیم بهار »
24شهریور 92

یادش بخیر 
بندر
چه قدر ساکت و آرام بود؛
 و
 خموش.
لنگر چند لنجی
که فقط صیادی ست
ویکی- دو
قایق شب ریچی!
وتیابی که پر از اعجاز است.
با
جاشوانی 
مهربان وصبور
و
دیگر هیچ
به چه آسانی
همه چیز 
مهربانی، ماهی گیری،
دل زدن به دل امواج شبانگاهی،
شب ریچی
چون پرنده دریا کوچید.
جای آن را 
قایق قاچاق وخلاف
از خود کرد.

عبدالحکیم بهار 22شهریور 92