"ماهيگيري در روستاي رمين" مجله مرکز مردم شناسی ایران دوره 15، شماره 179 (شهريور 1356)
بقلم محمد علی احمدیان
خلاصه: موقعيت جغرافيائي،شرايط طبيعي، جمعيت، روستاي رمين
ـ مختصري بر چگونگي ساختن قايق و بحركت در آوردن آ" (باپارو، موتور،بادبان) ـ انواع ماهيهاي صيدشده در "رمين" و قيمت آنها ـ تاثير صيدماهي در زندگي اهالي ازنظر نوع معيشت و فعاليت، ابزار و فنون، دادوستد، مسكن. اگر ‹‹ ازچاه بهار›› در خط ساحلي درياي عمان به سوي مشرق حركت كنيم، پس از پانزده كيلومتر به مشتي خانه ي ساكت و آدم هايي صبور برمي خوريم كه نه تنها با بيگانگان بلكه با خودشان جز به ضرورت سخن نمي گويند. اينجا روستاي رمين (Ramin) است با عرض شمالي 18 – 25 و طول شرقي 40-60 از بخش دشتياري شهرستان چاه بهار.كساني كه در فاصله ي صبح تا غروب آفتاب به اين روستا سفر مي كنند، جز يكي دو پير از كار افتاده و ناتوان، مردني نمي يابند مگر به هنگام غروب آفتاب كه هر كدام با كوله باري از ماهي، از پس تپه هايي كه درياي عمان را از چشم روستائيان پنهان داشته است ظاهر مي شوند و قبل از آنكه به فكر استراحت باشند وسايل صيد فردا را تدراك مي بينند. زنان و كودكان ‹‹ رميني›› بنزدكي غروب چشم به راه مي دوزند اما اگر تأخيري حاصل شود و حتي دو سه روز هم بگذرد واز ماهيگيران خبري نيايد نگران نمي شوند چرا كه مي داند اين صيادان مغرور دست ندارند با دست خالي به خانه بازگردند.كم آبي از دير باز كشاورزي را در اين منطقه با مشكلي بزرگ مواجه ساخته است. از مقايسه ي درجه حرارت متوسط ساليانه ي اين منطقه كه 25 درجه سانتيگراد است با ميزان ريزش باران كه رقمي معادل 8 سانتيمتر در سال است روشن مي شود كه كشت و كار جز به صورت ديمي امكان پذير نيست. بهمين دليل هم در حال حاضر مجموع زمينهاي زراعتي اين روستا كه در آن مختصري گندم و جو و ذرت وماش و ارزن ديمي كشت ميشود از هفت هكتار تجاوز نمي كند، بعلاوه بسيار اتفاق ميافتد كه قبل از برداشت محصول ريزشهاي تند و ناگهاني به صورت سيلابهاي شديد و ويرانگر، همه ي زحمات كشتكاران را به يغما مي برد. دامداري نيز به علت كمبود ريزيش باران وضعف پوشش گياهي منطقه، شرايطي همسنگ زراعت دارد. به غير از تعدادي بزكه به جرم قناعتشان به اين منطقه ي كم غذا تبعيد شده اند و خوراك روزانه ي خود را به هر زحمت كه هست از حول و حوش روستا بدست مي آورند، پرورش ساير دامها مستلزم تهيه ي خوراك آماده است و مقرون به صرفه نيست. در گير ودار چنين مشكلاتي، صداي مهربان دريا از فاصله ي دو كيلومتري، اهالي ‹‹رمين›› را به سوي خود خواند و روستائيان سرخورده از زمين به دنبال يافتن معيشتي مناسب، چشم به دريا دوختند. شكي نيست كه در اين راه، وجود بندر چاه بهار به عنوان مركزي براي كسب تجارت لازم و تهيه ي ابزار صيد ماهي و نيز به مثابه ي بازاري براي فروش ماهي، از اهميت فراواني برخوردار بوده است.هم اكنون روستاي ‹‹ رمين›› 135 نفر جمعيت دارد كه تماما" بلوچند واز مذهب تسنن پيروي دارند. رهبران مذهبي خود را ‹‹ مولوي›› مي نامند و علاوه بر حل مشكلات ديني براي رسيدگي به شكايات و حل اختلافات به آنان مراجعه مي كنند.ماهيگيري و انجام كارهاي مربوط به آن – مثل مرمت قايق و تعمير تور و فروش ماهي – ويژه ي مردان است وبقيه ي امور زندگي به وسيله ي زنان صورت مي گيرد. غير از پنج نفر از مردان كار آمد كه به كشاورزي اشتغال دارند، بقيه ماهيگيرند، هر سه چهار نفر به اشتراك قايقي خريده اند و در مخارج و در آمد شريكند. دو سه ساعت پس از نميه شب، سوار بر قايق به دل دريا مي تازند و به هنگام غروب، به مدخل دره ي دريازده ي كوچكي كه مقر دائمي آنهاست باز مي گردند و قايق ها را با كمال احتياط از آب خارج مي كنند. شايد به قايق بيش از خودشان توجه دارند زيرا قايق تنها وسيله اي ارتزاق آنها و نسبتا" گرانست. بهاي هر قايق – به تفاوت حجم و جنس – از بيست تا شصت هزار ريال متفاوت است. طول متوسط هر كدام هفت متر و عرض متوسط يك متر و نيم است ولي به هر حال صرفنظر از اندازه و قيمت همه يآنها هوري (Huri) يا اوري(Uri) ناميده مي شود. قايق را سابقا" از هندوستان مي خريده اند لكن امروز فقط به خريدن چوب مخصوص آن بنام ‹‹ گال›› (Gal) – كه حدودا" شصت سال دوام دارد – اكتفا مي كنند و با كمك نجاران چاه بهاري، در همان ساحل دست به كار ساختن مي شوند. فن قايق سازي خود بحث مفصلي است كه در اين مختصر نمي گنجد ولي همين قدر بايد گفت در ساختن قايق فنون بسيار دقيقي رعايت مي شود از جمله حفظ تعادل و جفت وجور كردن تخته ها به طريقي كه هيچگونه منفذي براي ورود آب باقي نماند. در ساختن قايق ضرورتا" جائي براي نشستن و فضايي به عنوان انباري و اجزائي جهت چادر و پارو و موتور و غيره تعبيه مي شود. براي سالم نگهداشتن چوب قايق نيز نكاتي معمول است از جمله ماليدن روغن جگر كوسه ماهي به بدنه ي قايق هر چند روز يك بار از خارج و هر ماه يك بار از داخل. سابقا" قايق ها را صرفا" با پارو، يا به كمك چادر به حركت مي آوردند وامروزه با وجود آنكه استفاده از موتورهاي انفجاري كه در گويش محلي مكينه (Makine) ناميده مي شود رايج گرديده است معهذا هنوز پارو و چادر، اعتبار گذشته را محفوظ داشته اند. پاروهاي متداول كه طولشان از 5/3 – 5/2 متر تجاوز نمي كند از دو قسمت تشكيل شده اند:
1- دسته، كه از چوبي ميان تهي به نام پلمن (Pelmen) درست مي شود.
2- چپگ (Cappag) كه همان سر پهن پاروست و از تنه درخت مي سازندش (طرح شماره يك). وقتي مي خواهند پارو بزنند، دسته ي آنرا به زائده هاي چوبي بيست سانتيمتري – كه در دو طرف قايق تعبيه شده – مي بندند. اين زائده ها ‹‹ ايستينگ›› (Isting) نام دارد و براي جلوگيري از سائيدگي قسمتي از دسته پارو كه با آن تماس مي يابد، دو تكه پلمن بيست سانتيمتري (چپلا Capalâ) كه با دو برش طولي به دو نيم شده است، دور دسته پارو مي بندند و با رشته هايي بنام بنديگ (Banding) محكمش مي كنند . عليرغم پارو كه هنوز كم و بيش مورد نياز است، چادر تقريبا" روي به فراموشي دارد زيرا برپا كردنش دشوار و حمل ونقل آن دست و پاگير است معهذا هنوز گاه وبيگاه درسواحل اين روستا ميتوان قايقهايي را يافت كه با پرچمهاي سفيد برافراشته، هيبتي خاص يافته اند. براي بر پا كردن چادر كه در گويش محلي چادر (Câder) ناميده مي شود، ابتدا در وسط قايق چوبي به بلندي 4-3 متر به طول عمودي كار مي گذارند.اين چوب كه 13- 12 سانتيمتر ضخامت دارد و در محل به آن داور (Dâwr)ميگويند، از بالا سوراخي در خود طناب دارد و از پائين پاي به سوارخي ديگر به نام تنگ (Tong) مي كند. ساختمان چادر عبارتست از مثلثي پارچه اي كه يكي از اضلاع جانبي اش به پلمن بسته است. هر چه از پايه ي اين چوب، سبك كه 8 –7 متر درازا دارد به نوك آن نزديك شويم، ضخامتش كاهش مي يابد و از 15 تا 5 سانتيمتر تغيير مي كند. هنج (Hang) نام طنابي است كه از سوراخ بالاي ‹‹داور›› ميگذرد و آنرا به چوب چادر مي بندد و سپس اين هر دو را به چوبي كه كانگ (Kânag) نام دارد محكم مي كند (طرح شماره سه). ازآنجا كه سنگيني چادر به يك سمت قايق متمايل مي شود، براي حفظ تعادل، چوب ضخيم و سنگيني را به قطر 30 سانتيمتر و طول چهار متر (پره يي Paraii) در جهت عرضي به نحوي سوار مي كنند كه سنگيني اش در جهت مخالفت چادر قرار گيرد. تور ماهيگيري را كه درگويش محلي دام (Dâm) ناميده مي شود از نخي ابريشمي (ريشوم Risum) مي بافن و به تفاوت جنس و حجم از 3000 تا 10000 ريال ارزش دارد. تور يكي ازاركان بناي معيشت ماهيگيري به شمار مي رود و از اهميت فراواني برخوردار است. زن و مرد – ولي غالبا" مردان – در بافتن وتعمير تور مهارت دارند و به هنگام فراغت به مرمت آنها مي پردازند. طنابي كه دهانه ي تور را كنترل مي كند پال (Pâl) ناميده مي شود. با كشيدن پال، دهانة تور بسته و راه فرار بر ماهيهاي صيد شده مسدود مي گردد. براي آنكه تور در آب فرو نرود، چوب پنبه هاي كوچكي به نام بوچ (Buc) به دهانه ي آن مي بندند و هرگاه كه لامز باشد تكه هاي كوچكي از تخته (كرتKarat) نيز بر آن مي افزايند. در سالهاي اخير استفاده از بوبر (Buber) هم رايج شده است. بوبر، توپ كوئوچوئي تقريبا" بزرگي است به قطر 25 سانتيمتر كه به تور بسته مي شود و چون از اكسيژن پر شده است روي آب شناور مانده، محل آنرا نشان مي دهد. پس از تخليه ي ماهيهاي صيد شده، تور را با نهايت دقت جمع كرده، روي چارچوبه هاي كوتاهي كه نزديك ساحل ساخته اند مي گسترانند تا خشك شود. از جمله وسايلي كه صيادان هميشه به همراه دارند ابزار نان پزي است چرا كه غالبا" زمان صيد طولاني مي شود و ادامه ي تلاش بي وقفه ي آنان را رمقي لازم است.اين ابزار عبارتند از منقلي فلزي به نام سارگ (Sârg) براي آتش افروختن وصفحه اي فلزي (تين Tin) به ضخامت 4- 3 ميليمتر براي سرخ كردن خمير نان. خمير را با ميله ي چوبي كوتاهي كه دار (Dâr) ناميده مي شود پهن مي كنند و سپس روي ‹‹تين›› كه با روغن چرب شده است مي گذراند تا خوب سرخ شود. بدين ترتيب از آرد گندم و جو و ذرت ناني خوش مزه و مقوي بنام نگن (Nagan) به دست مي آيد كه خوراك دائمي ماهيگيران به هنگام صيد است .فصل صيد ماهي به بهار و پائيز و زمستان محدود مي شود. طوفانهاي شديد دريائي در فصل تابستان مانع از صيد است. به قول خودشان دريا در اين هنگام مست مي شود و صيادان ناگزير براي تأمين معاش به چاه بهار روي مي آورند و به انجام كارهاي ساده مثل عملگي و كارگري مي پردازند. جدول زير انواع ماهيهاي صيد شده را در اين روستا با ذكر فصل صيد و به تفكيك قيمت فروش درروستا وشهر چاه بهار نشان مي دهد:
انواع ماهيهاي صيد شده در روستاي رمين ؛ نوع ماهي-بهاي واحد بريال در روستا و شهر و فصل صيد
سرخو sorkhoo 30-50-زمستان
كر ker 150-180-بهار و اوائل تابستان
هامور hamoor 50-70-پائيز و بهار و زمستان
سنگسر sangsar 15-25-پائيز و بهار و زمستان
سولي sooli 35-50-زمستان و بهار
پتر pat tar 50-70-زمستان
سونام soonaam 50-70-زمستان
گيدير gedir 35-50-زمستان و بهار
شونگ shong 10-20-زمستان و بهار
كورس- 10-20-زمستان و پائيز و بهار
گلو (گربه ماهی ) gal loo 4-10-زمستان و پائيز و بهار
ساروم يا سليماني sarom 15-20-زمستان و پائيز
شير-120-150-زمستان و بهار و پائيز
علاوه بر انواع ماهيهاي مذكور، گاه و بيگاه يك دو ‹‹ شاه ميگو›› نيز صيد مي كنند وبه بيست يا سي ريال مي فروشند. ماهيهاي صيد شده را به هنگام غروب آفتاب به ساحل مي آورند و درهمانجا به فروش مي رسانند. قيمت ها نه براساس عرضه و تقاضا بلكه به وسيله ي مشترياني كه از چاه بهار آمده اند تعيين مي شود و صيادان كه حمل ماهي به چاه بهار برايشان مقدور نيست، ناگزير به اين وضع تن مي دهند. بعضي از ماهيها را كه مورد پسند شهريان نيست، در همان ساحل از امعاء و احشاء خالي مي كنند و پس از نمك سود كردن، درون انبارهاي ساحلي (كد Kod يا اوتاگ Utâg) ذخيره كرده، بتدريج مورد استفاده قرار مي دهند.معشيت مبتني بر صيد ماهي در سايه ي تحميل شكل خاصي از نوع معيشت، بعنوان عامل تعيين كننده، ابزار و فنون، حركت و فعاليت، ساعات آمد و شد، برنامه ي خواب و خوراك، شكل داد و ستد، تيپ مسكن و بسياري مسايل ديگر را تحت تأثير قرار داده است. گوشت ماهي يكي از اركان عمده خوراك را تشكيل مي دهد و با آن غذاهاي متنوعي مثل ‹‹ آب ماهي›› كه جوشانده ي ماهي است و ‹‹بته ماهي›› (Batte – Mâhi) كه مخلوطي از برنج وماهي و ادويه تند است، درست مي كنند. عمده ترين انواع ماهي كه بيشتر به مصرف خوراك اهالي مي رسد عبارتست از ماهي سرخو (Sorxu)، شير و كولي (Kuli). براي آنكه برنامه خواب و بيداري با برنامه ماهيگيري منطبق شود كمي بعد از غروب آفتاب به خواب مي روند و پيش از طلوع فجر برخاسته، راهي دريا مي شوند. لزوم خريد ابزار صيد از هندوستان (مثل چوب گال Gâl براي ساختن قايق و چوب پلمن براي ساختن پارو و بادبان، و ريشوم براي بافتن تور) و نيز ضرورت فروش دم و گوشت نمك سوده ي كوسه ماهي به اين كشورها پاي دلالان متعددي را به اين روستا باز كرده است. از سويي هم فروش ماهي تازه، عده اي را همه روزه – به استثناي فصل تابستان – از چاه بهار به اين ناحيه مي كشاند. فروش ماهي كه ضرورتا" در برابر پول نقد صورت ميگيرد، قدرت خردي روستائيان را افزايش مي دهد و براي خرج كردن اين وجوه هر چند يك بار راهي چاه بهار مي شوند در حاليكه روستائياني كه اساس معيشت آنها بر مبناي كشاورزي استوار است تا اين حد با چاه بهار رابطه ندارند، يعني نه چاه بهاري ها به آن اندازه كه به ‹‹رمين›› مي روند، گذارشان به روستاهاي ديگر مي افتد و نه روستائيان كشاورز كه پول نقش چنداني در زندگيشان ندارد اجبار مي يابند كه باندازه ي‹‹ رميني››ها به چاه بهار مراجعه داشته باشند. معيشت مبتني بر صيد، به ضرورت انبار كردن ماهي و نگهداري از وسايل صيد، شكل خاصي از مسكن را هم در ساحل دريا موجب شده است كه از مساكن روستا كاملا" متفاوت است. در روستاي ‹‹رمين›› دو نوع مسكن وجود دارد، يكي كاپر (Kâpar) هايي كه استخوان بندي چوبي و پوششي حصيري دارند و ديگر اطاقهاي خشت و گلي به نام ‹‹ بان›› (Bân) با سقفي از چوب و حصير و گل كه بر سكويي از سنگ مستقر شده اند (تصوير شماره دو) در حاليكه درساحل ديرا بناهايي با كيفيت ديگر شكل گرفته است مثل سايه بانهايي وسيع با پايه هاي چوبي و سقفي از حصير كه براي حفاظت قايق ها از تابش شديد آفتاب ساخته شده است و ابنارهايي از سنگ و چوب بنام كد (Kod) يا اوتاگ (Utâg)كه ماهي و ابزار صيد را در آنها انبار مي كنند . اين انبارها معمولا" در گودالهاي ساحلي ساخته مي شوند و يا به يك بريدگي طبيعي تكيه دارند. در ساختن آنها هيچگونه دقتي به خرج نمی دهند.مقداری سنگ را بدون ترتیب روی هم می چینند و سپس با چوب و حصیر روی آن را می پوشانندبدين ترتيب اطاقك كم دوامي مي سازند كه درز و سوراخ فراواني دارد با دري كه قفل و بستي درستي در آن به چشم نمي خورد. به نظر مي رسد پيش از آنكه ناامني آنانرا به ساختن اين انبارهاي ساحل واداشته باشد اينجاد سرپناهي را در برابر تابش شديدآفتاب منظور داشته اند. بدين ترتيب، صيد ماهي در اين روستا تنها به عنوان يك فعاليت ساده تلقي نمي شود وهر چه بيشتر جستجو كنيم نشانه هاي فراوان تري از اثرات اين نوع معيشت خاص را، در تار و پود زندگي روستائيان وروابط اجتماعي و اقتصادي آنها مي يابيم كه در خور مطالعه اي دقيق و همه جانبه است.
‹‹پاورقي ها››
1- طبق شمارش نگارنده در زمستان 1353.
2- در گويش بلوچي حرفي است كه ميان ‹‹ ر›› و ‹‹ ل›› تلفظ مي شود مثل حرف سوم كلمه ي ‹‹ هوري››.
3- اين واژه را كه معرب ماشين (Machine) است، بدون ترديد از اعراب حواشي خليج فارس گرفته اند.